فصل دوم پايان نامه با موضوع اضطراب اجتماعي

فصل دوم پايان نامه با موضوع اضطراب اجتماعي

فصل دوم پايان نامه با موضوع اضطراب اجتماعي
در 94 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اضطراب اجتماعي
مفهوم اضطراب اجتماعي[1]
مفهوم اضطراب اجتماعي باعث سردرگمي دانشمندان در طول تاريخ شده است. داروين (1998/1872) به بحث در اين باره پرداخته كه انسانها چطور مي توانند از مورد توجه ديگران قرار گرفتن در حاليكه دچار فقدان كلي اعتماد به نفس در موقعيت هاي غيراجتماعي نيستند ابراز ترس كنند. به علاوه داروين اظهار داشته كه اين ترس مي تواند با سرخ شدن و ابرام شديد در پنهان كاري توأم باشد. در عمل افراد اقدام به پنهان كردن چهره ي خود و اجتناب از تماس چشمي مستقيم مي كنند و يا اين كه يك استراتژي جبراني را به صورت تماس چشمي نامناسب اتخاذ ميكنند.
بعدها يانگ (1923) دو نوع نگرش را معرفي كرد كه بر پايهي دو اصل متناقض استوار بودند: درون گرايي و برون گرايي. و اين درون گرايي بود كه افراد كمرو و منزوي اجتماعي را در بر ميگرفت، نه برون گرايي. افراد داراي چنين نگرشي از جهان بيروني ترس داشتند، در مورد خود طرز فكر منفي داشتند، از نظر رفتار اجتماعي شان ناراحت بودند و در احتياط كاريهاي غير ضروري شركت مي كردند. متعاقباً آيزنك و آيزنك[2](1964) معيار ويژگي شخصيت را بر اساس رويكرد پردازش اطلاعات ساختند. اين رويكرد نشان داد كه انزوا، درون نگري، محتاط بودن ، نگراني و دغدغه مشخصههاي درون گرايي هستند (آيزنك و آيزنك، 1964).
همانطور كه در بخشهاي بعدي بحث مي شود امكان دارد ويژگيهاي شخصيت در سبب شناسي اضطراب اجتماعي مقصر باشند. با وجود اين، فاكتورهاي حفظ كنندهي اضطراب اجتماعي عمدتاً بررسي نشده يا تجسم نيافته به جا مانده اند. در واقع پيشرفت هاي زيادي در رشتههاي روانپزشكي و روانشناسي حاصل شدهاند كه طبقه بندي اضطراب اجتماعي از يك ويژگي شخصيت محض تا يك اختلال اضطرابي متمايز[3] را ممكن ساختهاند.
2-1-2- ملاك هاي تشخيصي اختلال اضطراب اجتماعي
2-1-2-1- كتاب راهنماي تشخيصي و آماري- چاپ دوم (DSM-II):
در علم روانپزشكي اضطراب اجتماعي تا سال 1980 كه DSM-III (APA,1980) آن را در ميان اختلالات اضطرابي جا داد يك اختلال متمايز محسوب نمي شد. با وجود اين DSM-II (APA، 1968( تشخيص واكنش انزوايي دوران كودكي را[4] طبقه بندي كرد. اين اختلال به واسطهي كمرويي[5]،گسلش[6] و مشكل در برقراري روابط ميان فردي در كودكان و نوجوانان مشخص ميشد. لذا كمرويي يك ويژگي شخصيت محسوب مي شود و به احتمال قوي با اختلال شخصيت اجتنابي رابطهي نزديكتري دارد.
2-1-2-2- كتاب راهنماي تشخيصي و آماري- ويرايش سوم (DSM-III)
(APA,1980) DSM-III ملاكهاي تشخيصي مختص به اضطراب اجتماعي را در بر داشت كه شامل ترس اساسي از زير ذره بين قرار گرفتن يا شرمسار شدن[7] و رفتار اجتنابي مربوطه بودند. مثل ساير اختلالات اضطرابي انتظار ميرفت افراد داراي اضطراب اجتماعي ترس خود را غيرمنطقي بدانند. به علاوه مطابق با مفهوم كلي ترسها، انتظار ميرفت اضطراب اجتماعي صرفاً زماني ناتوان ساز باشد كه شخص با عامل ترس خود (موقعيت اجتماعي خاص) مواجه مي شد. از اينها گذشته اين اختلال نسبتاً نادر قلمداد ميشد.
2-1-2-3- كتاب راهنماي تشخيصي و آماري- ويرايش چهارم (DSM-IV)
(APA,1994) DSM-IV اصطلاح اختلال اضطراب اجتماعي را معرفي كرد و تشخيص را به ترس از يك يا چند موقعيت اجتماعي بسط داد. به علاوه ملاك هاي مربوطه شامل قابليت حملهي پانيك[8] يا حملهي هراس در موقعيت هاي اجتماعي بودند. انتظار مي رفت درماندگي و پريشاني باعث وقفه در فعاليتهاي روزمره يا مشكل زياد در انجام آنها، در موفقيت شغلي يا تحصيلي و تعاملات اجتماعي بشود. به علاوه اين كتاب راهنما تشخيص را در دوران كودكي و نوجواني كه نشانهها به مدت بيشتر از 6 ماه حضور داشتند به كار گرفت. در ضمن سنخ يا گونهي[9] تعميم يافته ي[10] اضطراب اجتماعي نيز معرفي شد. اين سنخ پيش فرض ترس در بيشتر موقعيتهاي اجتماعي را داشت و متخصصين باليني بايد تشخيص اضافي اختلال شخصيت اجتنابي (AVPD)[11] را لحاظ كنند. اما اين كتاب راهنما مشخص نكرد كه منظور از «بيشتر موقعيت هاي اجتماعي» چه بوده است.
علاوه بر اين DSM-IV در متن خود يك دور باطل تشكيل دهنده يا اضطراب انتظار، يعني تمركز بر روي افكار منفي و حواس بدني منفي و تفسيرهاي اجتماعي منفي را نيز پيشنهاد كرده است (APA, 1994)، و بالاخره مسائل فرهنگي[12] نظير ترس از مسبب توهين به ديگران شدن كه در ژاپن زبانزد است معرفي شدند. در ميان ساير اختلالات، تشخيص افتراقي با اختلال هراس به همراه گذر هراسي[13] يا بدون آن مرتبط بود اما اضطراب جدايي[14] در كودكان تشخيص اختلال اضطراب اجتماعي را از دور خارج كرد. به علاوه كتاب راهنما پيشنهاد داد كه تشخيص اختلال شخصيت اجتنابي ميتواند تداخل عمده اي با اختلال اضطراب اجتماعي تعميم يافته داشته باشد. نسخهي بازنگري و اصلاح شده ي (APA, 2000) DSM-IV-TR شامل تغييري در ملاك هاي تشخيصي اضطراب اجتماعي نبود. يك به روز سازي مرتبط با ويژگيهاي همراه و همبودي بيماري در متن وجود داشت.
2-1-2-4- كتاب راهنماي تشخيصي و آماري- ويرايش پنجم (DSM-V)
پيشرفتهاي اخير در رشته هاي روان داروشناسي[15] و روانشناسي به يافته هايي ختم شدهاند كه ميتوانند مفهوم اضطراب اجتماعي در چاپ جديد DSM (مه 2013) را تغيير دهند. به عنوان مثال شماري از دانشمندان پيشنهاد دادند اختلال اضطراب اجتماعي زير آستانه[16] گنجانده شود تا به عنوان يك اختلال يك بُعدي[17] مفهوم اضطراب اجتماعي را مورد تأكيد قرار دهند (فيلهو، هتم، فراري، ترزسنياك، مارك و ان سانتوز،[18] 2010). استين، اونو، تاجيما و مولر[19] (2004) تا آنجا پيش رفتهاند كه يك مفهوم متحد اختلالات طيف اضطراب اجتماعي[20] را پيشنهاد دادند. اين شامل ترسهاي اجتماعي، اجتناب، دغدغه هاي جسمي[21]، اختلال كاركرد عاطفي و كمبودهاي اجتماعي[22] مي باشد. مثلاً اختلال بدشكلي بدن[23] و سندرم جديد مرجع پويايي[24] ، اختلال در خوردن و اختلالات شخصيتي كه تأثير شديدي بر روي مردم آميزي افراد مثلاً مردم آميزي افراطي در اختلال ويليامز و مردم آميزي تفريطي در اختلال شخصيت اسكيزوئيد هم ميتوانند در اين طيف گنجانده شوند.
بر اساس مرور شواهد مرتبط با ملاكهاي تشخيصي اضطراب اجتماعي (بوگلز، آلدن، بيدل، كلارك، پين، استين و همكاران[25]،2010) و مسائل فرهنگي مربوطه (ليوايز- فرناندز، هينتون، لاريا، پاترسون، هافمن، كرسك و همكاران[26]، 2009) تغييرات زير پيشنهاد شده اند:
استفاده از اصطلاح اختلال اضطراب اجتماعي (با اضطراب اجتماعي در پرانتز)
حذف ملاك بازشناسي ترس به عنوان غيرمنطقي؛ به جاي آن متخصصين باليني مي توانند ترس به عنوان «خارج از نسبت»[27] را با در نظر گرفتن بافت فرهنگي شخص برآورد كنند.
گنجاندن ترس از توهين به ديگران[28]
حذف زير گونه ي تعميم يافته و استفاده از اضطراب عملكرد به عنوان يك تصريح يا مشخص كننده . ترس ها بر طبق موقعيت هاي اجتماعي: تعاملات اجتماعي، تحت نظر بودن، و تكاليف عملكردي گروه بندي ميشوند.
گنجاندن موتيسم يا گنگي گزينشي[29] به عنوان ابزار رفتاري (اجتناب) اختلال اضطراب اجتماعي در نوزادي[30] و اوايل كودكي.
به واسطهي دغدغه هاي مربوط به دست كم گرفتن مشكلات ميان فردي مهم در اختلالات شخصيتي پيشنهاد شد اختلال شخصيت اجتنابي يك تشخيص مجزا باقي بماند.
طول مدت (احتمالاً 6 ماه) كه براي تمام سنين به كار خواهد رفت.
حذف ذكر نام حملات هراس
گنجاندن مقياس شدت[31]
و بالاخره گنجاندن بحث در مورد رابطه بالقوهي بين اختلال اضطراب اجتماعي و اختلال بدشكلي بدن و بين اضطراب اجتماعي و طبقه بندي جديد سندرم مرجع پويايي پيشنهاد شد.
2-1-2-5- دهمين بازنگري و اصلاح طبقه بندي بين المللي بيماري ها (ICD-10)
ICD-10 (سازمان بهداشت جهاني(WHO)، 1992) اضطراب اجتماعي گسسته دربارهي موقعيتهاي اجتماعي خاص و اضطراب اجتماعي منتشر دربارهي بيشتر موقعيتهاي اجتماعي را متمايز كرده است. ICD-10 نيز مثل DSM-IV به شرح مفصل ماهيت يا ميزان موقعيت هاي اجتماعي لازم براي تشخيص سنخ منتشر[32] نپرداخته است. با اين حال كتاب راهنما متذكر شد اين موقعيتها بايد خارج از محفل خانوادگي باشند. اين مي تواند مختص به افراد داراي اضطراب اجتماعي باشد كه در گردهمايي خانوادگي و در روابط نزديكي فاميلي با ناراحتي مواجه ميشوند.
خلاصه اينكه ملاك هاي تشخيص اضطراب اجتماعي عبارت بودند از:
1) اين كه علت اوليه نشانهها اضطراب، و نه هذيان و افكاري وسواسي باشد.
2) اين كه نشانهها در وهله ي اول با موقعيت اجتماعي مرتبط باشند.
3) اجتناب اجتماعي.
شرح حال جزء به جزء علائم اضطراب اجتماعي در ملاك هاي تشخيصي ICD-10 براي پروتكلهاي تحقيقاتي[33] (سازمان بهداشت جهاني، 1993) يافت ميشوند. اين كتاب راهنما صريحاً ترس از جلب توجه ديگران و شرمسار شدن و همينطور اجتناب معني دار[34] را الزام آور كرده است. به علاوه اين كتاب راهنما نشانه هاي اختصاصي اضطراب نظير سرخ شدن و لرزيدن و همينطور ترس از استفراغ كردن[35] را فهرست كرده و ايجاب نموده كه فرد ترس را غيرمنطقي شناخته باشد.
ملاكهاي اضطراب اجتماعي در ICD-10 به ظاهر شبيه به ملاك هاي DSM-IV (1994) هستند. اما ICD-10 بر خلاف DSM-IV سنخ ترس و واكنش هاي روان شناختي را مشخص كرده است. به علاوه ICD-10 طبقه بندي هاي جداگانه اي را براي اختلال اضطراب اجتماعي بزرگسالي و كودكي به كار بسته است. چنين تفاوت هايي اين سؤال را پيش آوردند كه آيا ميزان شيوع تحت تأثير ملاك هاي تشخيصي به كار رفته در هر مطالعه قرار گرفته يا خير. به عنوان مثال روچا، وركارو، يوچوآ و ليماكاستا[36] (2005) مصاحبه هاي باليني كامپيوتري شده اي را براي تشخيص اضطراب اجتماعي در نمونه اي از 1221 برزيلي بالاي 18 سال انجام دادند. مؤلفان دريافتند كه درصد تشخيص هاي مبتني بر ملاك هاي DSM-III-R به طرز معني داري بيشتر از آن بر اساس ملاك هاي ICD-10 ، بدون در نظر گرفتن جنس بود.
[1]. Social Anxiety
[2]. Eysenck, H. J., & Eysenck, S. B. G.
[3]. distinct
1. withdrawing reaction of childhood
2. shyness
3. detachment
4. embarrass
5. panic attack
1. type
2. generalized
3. Avoidant personality disorder
4. cultural issue
5. agoraphobia
6. separation anxiety
7. Psychopharmacology
8. sub threshold
1. one-dimensional
2. Filho, A. S., Hetem, L. A. B., Ferrari, M. C. F., Trzesniak, C., Mart, N-Santos, R., et al.
3. Stein, D. J., Ono, Y., Tajima, O., & Muller, J. F.
4. social anxiety spectrum disorder
5. body focused concern
6. social deficits
7. Body dysmorphic disorder
8. new difactory reference syndrome
9. Bogels, S. M., Alden, L., Beidel, D. C., Clark, L. A., Pine, D. S., Stein, M. B., et al.
10. Lewis-Fernández, R., Hinton, D. E., Laria, A. J., Patterson, E. H., Hofmann, S. G., Craske, M. G.
11. out of propertion
12. fear of offending others
1. selective mutism.
2. infancy.
3. severity scale.
4. diffuse type.
1. research protocol
2. significant avoidance
3. vomiting
4. Rocha, F. L., Vorcaro, C. M. R., Uchoa, E., & Lima-Costa, M. F.
پيشينه پژوهش
پينتوگاويا، كاستيلهو، گالهاردو و كانها (2006) در يك مطالعه ي مقطعي در رابطه با اضطراب اجتماعي به بررسي رابطهي بين طرح واره هاي غيرانطباقي اوليه، اضطراب اجتماعي و ساير اختلالات پرداختند. نتايج پژوهش نشان داد كه گروه اضطراب اجتماعي و يك گروه مختلط از ساير اختلالات اضطرابي (اختلال هراسي و اختلال وسواسي جبري) در مقايسه با گروه كنترل (جامعه ي آماري عمومي) در بيشتر طرح واره ها نمره ي بالاتري گرفتند. لذا افراد داراي اضطراب اجتماعي در طرح واره هايي نمره ي بالاتر از گروه مبتلا به ساير اختلالات را گرفتند كه موضوع شان پيرامون قطع رابطه ي اجتماعي و طرد اجتماعي بود (مثل شرمساري، گناه، قصور، ناخوشايندي اجتماعي، انزواي اجتماعي و بي اعتمادي، اجحاف). به علاوه شرمساري، بي اعتمادي، اجحاف، محروميت هيجاني و معيارهاي سخت گيرانه، ترس از ارزيابي منفي را پيش بيني كردند. اين مطالعه پيشنهاد داد كه طرح واره هاي غير انطباقي اوليه در اضطراب اجتماعي نقش دارند.
كالوت، اوروئه و هانكين، 2013 ؛ كالوت، اوروئه، كامارا و هانكين (2013) ؛ گونزالس دايز، كالوت زومالد و اوروئه سولا (2012)، كالوت و اوروئه، (2008) ؛ هينريچسن والر و امانوئلي (2004) در مطالعات جداگانه به بررسي نقش طرح واره ها در اختلال اضطراب اجتماعي پرداخته اند. در مجموع اين مطالعات حكايت از آن دارند كه مرتبط ترين طرح واره ها براي اضطراب اجتماعي طرح واره ي قطع ارتباط/ طرد، استقلال ناقص، و هدايت توسط سايرين هستند.
آنكوئيست، وامالا و ليندستروم[1] (2012) مطالعهاي با هدف بررسي شاخصهاي اجتماعي سلامت و اثر متقابل عوامل اقتصادي اجتماعي بر سلامت بر روي نمونه اي متشكل از 23153 مرد و 28261 زن 84-16 ساله انجام دادند. نتايج حاصل از رگرسيون لجستيك چند متغيره نشان دادند كه سرمايه اقتصادي و اجتماعي پايين (اعتماد بين فردي و سياسي اجتماعي، مشاركت اجتماعي) با وضعيت پايين سلامتي مرتبط بود. مطالعه حاضر شاهدي است بر اين كه مشكلات اقتصادي و سرمايه اجتماعي بر پيامدهاي متفاوت سلامتي تأثير ميگذارند.
استافورد، دسيلوا، استانسفلد و مارموت[2] (2008؛ به نقل از آنكوئيست و همكاران، 2012) ارتباط معناداري بين سرمايه اجتماعي محله زندگي (اعتماد، روابط متقابل و عضويت در انجمن يا تشكلها) و اختلالات رواني شايع در گروههايي كه در مناطق محروم انگلستان و اسكاتلند زندگي ميكردند يافتند.
نتايج پژوهش سان، رنبرگ و منگ[3] (2009) مؤيد اين بودند كه بين فقر (حداقل كمك هزينه زندگي) و سطح فردي سرمايه اجتماعي پايين (مقياس پنج بعدي) در مناطق روستايي چين رابطه وجود دارد. محققان همچنين يك اثر هم افزايي هماهنگ بين فقدان سرمايه اجتماعي (انسجام اجتماعي در محله) و فقر دريافتند كه نشان دهندهي اثر بسيار شديدي بر وضعيت سلامتي بود.
پروس[4] (2011) پژوهشي را با هدف بررسي تفاوت بين تأثير طيف گسترده اي از عوامل اجتماعي بر سلامت در دو كشور آمريكا و كانادا انجام داد. يافتههاي حاصل از پژوهش نشان دادند كه عوامل جمعيت شناختي اجتماعي و عوامل اقتصادي اجتماعي اثرات قابل توجهي بر سلامت افراد در هر كشور دارند. وضعيت اقتصادي اجتماعي واسطهي بين متغيرهاي جمعيت شناختي و سلامت در هر دو كشور بودند. ارتباط بين جنسيت، نژاد، سن و وضعيت تأهل با سلامت به طور قابل توجهي پس از سازگاري افراد با وضعيت اجتماعي اقتصادي ضعيف مي شد. عوامل رواني اجتماعي، خطرات رفتاري و دسترسي به مراقبت هاي بهداشتي از شاخص هاي بسيار قوي سلامت اجتماعي در هر دو كشور بودند.
محمود، روچ و هومر[5] (2012) يك مداخله شبيه سازي تغيير در سلامت، عوامل اجتماعي و نابرابري ها را از سال 2006 براي 2046 نفر طراحي كردند. بسياري از متغيرها در اين مدل بر اساس قوميت، وضعيت مهاجرت، جنس و ويژگي هاي بزرگسالان بين سنين 46-25 طبقه بندي شدند. مداخلات شامل دسترسي به خدمات و مراقبت هاي بهداشتي، درآمد، مسكن و انسجام اجتماعي بودند. مدل شبيه سازي شده سناريوهاي مختلفي را براي نشان دادن تأثير نسبي مداخلات مختلف بر نتايج ضعيف سلامت مثل ميزان بيماري هاي مزمن، مرگ و مير و ناتواني طراحي نمودند. نتايج نشان دادند كه انسجام اجتماعي تأثير معناداري بر پيامدهاي سلامت مثل بيماريهاي مزمن و ناتواني دارد، اگرچه تأثير بسيار كمي بر ميزان مرگ و مير افراد دارد. به عقيدهي محمود و همكاران (2012) تأثير بسيار قوي انسجام اجتماعي تا اندازهي زيادي ميتواند توسط مكانيسم هاي علي كه از طريق آنها عمل مي كنند و متغيرهاي پيامد را تحت تأثير قرار مي دهند، توجيه نمود. به طوري كه انسجام اجتماعي ارتباط بسيار مستقيمي با مسكن و درآمد دارد و اين ارتباط بسيار قوي ميباشد. از آنجايي كه انسجام اجتماعي تأثير بسياري بر درآمد دارد و درآمد نيز تأثير مستقيمي بر ساير متغيرها بجز مرگ و مير دارد، بنابراين تأثير انسجام اجتماعي بر ساير متغيرها به وسيله ي درآمد ميانجي گري مي شود. اين نتيجه به اين معنا مي باشد كه مداخلهاي كه انسجام اجتماعي را در سيستم بهبود ببخشد ميتواند پيامدهاي سلامتي را پيش بيني نمايد. اين نتيجه نقش بسيار مهم جوامع در بهبود سلامت، بهزيستي و رفاه مردم را نشان مي دهد. نقشي كه در پژوهش هاي مداخله اي سلامت اغلب كمتر بر آن تأكيد شده است.
سونگ، پورترا، رابيناف، ماركز، ماركوئيز، اتو[6] و همكاران (2012) در بررسي خود دريافتند كه افراد داراي اختلال اضطراب اجتماعي به واسطه ي عدم استفاده از راهبردهاي تنظيم هيجان و نقص در آن و در نتيجه باورهاي منفي راجع به كارايي خود داراي كيفيت زندگي ضعيفي مي باشند.
آكاترك و همكاران (2008) در يك بررسي بر روي 7076 نفر نمونه ي 64-18 ساله مبتلا به اضطراب اجتماعي دريافتند كه تعداد ترسها رابطهي مثبتي با كاهش كيفيت زندگي و با رفتار كمك جويانه تر دارد.
در پژوهشي ديگر ونگ، سارور و بيدل[7] (2012) اظهار داشتند كه اضطراب اجتماعي اختلال در عملكرد شغلي، اجتماعي و تحصيلي، اختلال در روابط رمانتيك و عاشقانه، حمايت اجتماعي پايين و شبكه اجتماعي ضعيف، اختلال زناشويي بيشتر و افزايش خطر سوء مصرف مواد را به همراه دارد. همسو با اين توصيفات اين افراد كيفيت زندگي بسيار پايين تري را تجربه ميكنند.
روم، ملي، ثورسن، آندريسن و روزبرگ (2012) بيان ميكنند كه به دنبال تشخيص اختلال اضطراب اجتماعي، برچسب ادراك شده، شرمساري، خجالت و به دنبال آن افت نقش اجتماعي در افراد مشاهده ميشود كه مي توانند به رشد علائم اضطراب اجتماعي كمك كنند. فرض بر اين است كه بينش نسبت به بيماري بر عزت نفس بيماران تأثير منفي مي گذارد كه همه اين عوامل در مجموع با افسردگي و كيفيت پايين زندگي در ارتباط ميباشند.
باررا و نورتن (2009) در يك مطالعهي روان سنجي مقطعي كه از 17 فرد مبتلا به اختلال اضطراب تعميم يافته، 23 فرد دچار اختلال هراس و 27 فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي استفاده كرد دريافتند كه تمام گروهها در مقايسه با نمونه ي اجتماعي غيرمضطرب نارضايتي بيشتري از كيفيت زندگي خود دارند.
الاتونجي، كيسلر و تولين[8] (2007) اظهار داشتند كه تأثير اختلالات اضطرابي بركيفيت زندگي آنقدر قوي ميباشد كه به نظر ميرسد مستقل از شدت علائم، متغيرهاي دموگرافيك، سلامت جسمي و اختلالات تشخيصي همراه باشد. در اضطراب اجتماعي افراد بيشتر در حوزههاي فعاليت اجتماعي، تحصيلي، فعاليتهاي اوقات فراغت، روابط و فعاليتهايي بيرون از كار و شغل آسيب ميبينند.
باررا و نورتن (2009)، ويتچن، فوئش، سونتاگ، مولر و ليبوويتز (2000)،كيلتي، امرينگن، مانسيني، اكمن و فارولدن[9] (2003) نيز به طور جداگانه در پژوهش هاي خود اظهار داشته اند كه اختلال اضطراب اجتماعي اغلبِ جنبه هاي زندگي را تحت تأثير قرار مي دهد و بنابراين بر كيفيت زندگي بيماران تأثير مخربي دارد.
واتاناب، فوروكاوا، چن، كينوشيتا، ناكانو، اگاوا[10] و همكاران (2010) در بررسي خود بر روي 57 فرد داراي اختلال اضطراب اجتماعي مشاهده كردند كه پس از درمان شناختي رفتاري گروهي و يك دوره ي پيگيري 12 ماهه علائم اضطراب اجتماعي و كيفيت زندگي پس از درمان و در دوره پيگيري به ميزان قابل ملاحظه اي بهبود يافت.
يك مطالعهي ديگر دريافت كه گروه درماني رفتاري شناختي بر باورهاي فراشناختي تأثير دارد و اين تأثير با كاهش اضطراب اجتماعي و افسردگي در ارتباط بود (مك اووي، ماهوني، پريني و كينگسپ،[11] 2009). اين نتايج حاكي از آنند كه فنون درمان فراشناختي مي توانند براي درمان اختلال اضطراب اجتماعي مفيد باشند.
ولز و پاپاجورجيو (a2001) درمان فراشناختي كه بيشتر بر S-REF متمركز بود را در 6 فرد داراي اختلال اضطراب اجتماعي با نتايج اميدبخش آزمايش كردند. درمان بر اساس مدل فراشناختي كه قبلاً تشريح شده كوتاه شد (ولز و متيوس، 1994). اين درمان شامل ضبط افكار نبود و چالش با رفتارهاي ايمني كمتر بود و بر توجه متمركز بر خويش بيشتر تأكيد مي شد. اين درمان بر طبق پروتكل اصلي بازخورد ويدئويي داشت. به علاوه به مقابله با نگراني و نشخوار فكري پرداخت و آزمايش هاي رفتاري را كه باورها و پيش بيني هاي منفي را به چالش مي كشيدند در بر داشت. درمان زماني خاتمه يافت كه تغيير خاصي در توجه متمركز بر خويش شركت كنندگان حاصل مي شد. شركت كنندگان به مدت 6 ماه جلسات فردي 60 دقيقه اي هفتگي داشتند. نتايج حاكي از آن بود كه اين نوع درمان در كاهش معيارهاي خود گزارش شده اضطراب اجتماعي، سطح باورها، خودآگاهي و افسردگي مؤثر بود.
به علاوه مك اووي و همكاران (2009) دريافتند كه پس از گروه درماني شناختي – رفتاري تعداد زيادي از باورهاي فراشناختي (زير مقياس MCQ-30 ؛ ولز و كارترايت- هاتون، 2004) به طرز معني داري كاهش پيدا كردند. كاهش باورهاي كنترل ناپذيري در مورد نگراني با كاهش در اضطراب تعامل اجتماعي توأم بود. همچنين يافته ها نشان دادند كه كاهش اين باورها و باورهاي مربوط به نياز به كنترل افكار با كاهش در پردازش پس مرگي همراه بود. در خاتمه، ايشان دريافتند كه كاهش در تعداد زيادي از باورهاي فراشناختي با بهبود در افسردگي مرتبط بود (مك اووي و همكاران، 2009).
با وجود اين يك مطالعه از فرضيه ي فراشناختي حمايت نكرد. مك اووي و پريني (2008) شناخت درماني گروهي با آرامش آموزي و شناخت درماني گروهي با آموزش توجه را مقايسه كردند. نتايج نشان دادند كه در بر گرفتن آموزش توجه با بهبود بيشتر از در برگيري آرامش ارتباطي ندارد. لذا اين مطالعه يك پروتكل CBT (رفتار درماني شناختي) را به كار گرفت كه از آزمايش هاي مواجه سازي و رفتاري براي به چالش كشيدن توجه متمركز بر خود استفاده كرده بود. پس شايد افزودن آموزش توجه بهبود تكميلي كافي براي رسيدن به نتايج معني دار آماري را پديد نياورده است.
داناهي و استوپا (2007) به بررسي تفاوت در باورهاي فراشناختي در بين افراد پر اضطراب و كم اضطراب اجتماعي بعد از القاي تهديد[12] (گفتگو با يك همدست) پرداختند. شركت كنندگان از يك هفته قبل در يك گفتگوي اوليه شركت كردند و انتظار داشتند در زماني كه معيار باورهاي فراشناختي را تكميل كردند يك گفتگوي ديگر داشته باشند. نتايج نشان دادند نمره ي افراد پر اضطراب اجتماعي در خودآگاهي شناختي و در باورهاي كنترل ناپذيري درباره ي نشخوار فكري پس از واقعه[13] بيشتر از افراد كم اضطراب اجتماعي بود. اين نتايج مقدماتي مؤيد اين ايده هستند كه باورهاي فراشناختي با اضطراب اجتماعي رابطه دارند.
كوكرتز و همكاران (2014) نقش واسطه اي سوگيري توجه را در اثربخشي آموزش توجه در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي مورد مطالعه قرار دادند. يافته ها نشان دادند كه سوگيري توجه زياد، بيشترين كاهش علائم را در شركت كنندگاني كه برنامه آموزشي اصلاح و تغيير توجه را تكميل كرده بودند پيش بيني مي كرد، اما در گروه كنترل اين نتايج مشاهده نشد. به علاوه تغيير سوگيري توجه نقش واسطه اي در ارتباط بين برنامه اصلاح توجه و تغيير در علائم اضطراب اجتماعي را داشت.
هاپيت، ايلينگ ورث، مكلئود، هامپشاير، دون و مكينتاش[14] (2014) پژوهشي را با هدف ارزيابي اين موضوع كه آيا يك دورهي دو هفته اي اصلاح سوگيري شناختي تفسيرها[15] (CBM-I) ميتواند ترس از ارزيابي منفي را در دانشجويان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي، زماني كه دانشگاه را شروع ميكنند، كاهش دهد. 69 دانشجو كه در مورد شروع دانشگاه مضطرب و نگران بودند، يا مداخله با دارونما يا 5 جلسه CBM-I را در طول دو هفته دريافت نمودند. نتايج نشان دادند كه CBM-I در مقايسه با گروه كنترل دارونما به ميزان خيلي بيشتري ترس از ارزيابي منفي را از خط پايه تا روز شروع دانشگاه كاهش داد. همچنين پس از 4 هفته پيگيري نيز كاهش چشمگيري در اضطراب حالت و ترس از ارزيابي منفي در گروه CBM-I مشاهده شد.
برد، ساير و هافمن[16] (2012)؛ هاليون و روسيو[17] (2011)؛ هاكاماتا، ليسك، بار- هايم، بريتون، فاكس، ليبن لافت[18] و همكاران (2010) اظهار ميكنند كه برنامه تغيير توجه[19] (AMP) براي اختلال اضطراب اجتماعي و ساير اختلالات اضطرابي ميتواند مفيد و اثربخش باشد. AMP يك برنامهي كامپيوتري شده ميباشد كه به منظور تغيير و اصلاح آسيبهاي شناختي اساسي كه از عوامل مهم پايداري اضطراب مي باشند، طراحي شده است و بر اساس اين فرضيه ميباشد كه افراد مضطرب ترجيحاً منابع توجهي شان را به محرك هاي مربوط به تهديد اختصاص مي دهند. AMP به منظور تسهيل پردازش محركهاي خنثي و بنابراين تغيير مسير توجه افراد مضطرب از محركهاي تهديد كننده طراحي شده است.
هيرن، ريس، مك نالي و فيليپات[20] (2012) كارايي سه نوع شرايط آموزش توجه (توجه به سوي مثبت[21]، شرايط كنترل و توجه به سوي تهديد[22]) را در كاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعي، رفتارهاي مربوط به اضطراب اجتماعي و پاسخ هاي فيزيولوژيكي نسبت به استرس زاهاي اجتماعي را مورد مقايسه قرار دادند. محققان دريافتند كه پس از 4 جلسه آموزش توجه، هر دو گروه توجه به سوي مثبت و شرايط كنترل كاهش معناداري در علائم اضطراب اجتماعي از پيش آزمون به پس آزمون نشان دادند. اما اين نتايج فقط براي گروه توجه به سوي مثبت در دوره ي پيگيري تداوم داشت. به علاوه بهبود رفتاري در نشانه هاي اضطراب اجتماعي و كاهش پاسخ هاي فيزيولوژيكي مرتبط با يك تكليف عملكرد سخنراني، فقط در گروه توجه به سوي مثبت مشاهده شد.
امير، برد، تايلور، كلرمپ، الياس، برنز[23] و همكاران (2009) اثربخشي برنامه تغيير توجه[24] (AMP) را با استفاده از نوع ديگري از تكليف دات پروب در افراد داراي اضطراب اجتماعي مورد بررسي قرار دادند. در اين مطالعه دو چهره كه يكي از آنها بالاتر از ديگري قرار داشت بر روي مانيتور كامپيوتر به بيماران ارائه مي شد. هر جفت چهره از يك چهره با حالت هيجاني تهديد آميز (نفرت) و يك چهره خنثي تشكيل شده بودند. پس از نمايش كوتاه مدت چهره ها، چهره ها ناپديد مي شدند و سپس يكي از چهره ها با يك پروب (مثلاً حرف E يا F) جايگزين مي شدند. شركت كنندگان با راست كليك يا چپ كليك كردن ماوس كامپيوتر بايد مشخص مي كردند كه پروب ارائه شده حرف E بوده يا F. در شرايط آموزشي فعال (AMP) پروب هميشه در موقعيت چهره ي خنثي در مانيتور ظاهر مي شد، بنابراين مسير توجه شركت كنندگان از چهره تهديد آميز دور مي شد. در شرايط كنترل توجه[25] (ACC)، پروب در 50 درصد مواقع جايگزين چهره ي خنثي و در 50 درصد مواقع نيز جايگزين چهره ي تهديد آميز مي شد. امير و همكاران پس از 8 جلسه ي 20 دقيقه اي دريافتند كه 50 درصد از گروه اضطراب اجتماعيِ شرايط فعال در مقايسه با 14 درصد شرايط كنترل، تشخيص اضطراب اجتماعي را از دست دادند. همچنين شركت كنندگانِ شرايط فعال در مقايسه با شرايط كنترل در نشانه هاي اضطراب اجتماعي كه توسط مقياس اضطراب اجتماعي ليبوويتز سنجيده مي شد، به طور معناداري بهبود يافته بودند.
اشميت، ريچي، بوكنر و تيمپانو[26] (2009) همين پژوهش (امير و همكاران، 2009) را در شرايط غير آزمايشگاهي انجام دادند. يافتههاي حاصل از پژوهش آنها نشان داد كه پس از 8 جلسه آموزش، 72 درصد از شركت كنندگانِ شرايط فعال در مقايسه با 11 درصد از شركت كنندگان شرايط كنترل ، ديگر معيارهاي تشخيصي براي SAD را دريافت نمي كردند.
نتايج حاصل از پژوهش(گيكا[27] و ولز، a2009 ، b2009) نشان داد كه تعداد زيادي از باورهاي فراشناختي پيش بين فردي اضطراب اجتماعي هستند.
فنون ديگري كه فراآگاهي[28] و نگرش ارزيابانه نسبت به فرايندهاي فكري را ممكن مي سازند در اضطراب اجتماعي مفيد بوده اند. مثلاً ولز و پاپاجورجيو(1998) دريافتند كه بيماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي كاهش بيشتر در سطح اضطراب و باورها را بعد از مواجه سازي اي تجربه كردند كه براي افزايش توجه بيروني منظور شده بود تا بعد از مواجه سازي مبتني بر منطق خوگيري، مواجه سازي كه توجه را به سوي محرك هاي بيروي هدايت كند به جمع آوري اطلاعاتي كمك ميكند كه هم فرضهاي منفي در مورد واكنش ديگران و هم اين باور كه تمركز توجه كنترل ناپذير است را تأييد نميكند. بالعكس، مك اوي و پريني (2008) دريافتند كه شناخت درماني گروهي براي اختلال اضطراب اجتماعي با آموزش توجه (يك فن فراشناختي منظور شده براي افزايش انعطاف پذيري توجهي) با بهبود بيشتر از شناخت درماني گروهي با آرامش مرتبط نبود. با اين وجود اين مطالعه آموزش توجه را در پروتكلي گنجاند كه فنوني را براي تغيير و اصلاح توجه متمركز بر خويش به كار گرفته بود. پس بعيد بود كه آموزش توجه مزيت فوق العاده اي را اضافه كند. به علاوه مطالعات فوق فنون فراشناختي مستقيم را در اضطراب اجتماعي به كار نبستند، بلكه از مواجه سازي با يك عنصر فراشناختي استفاده كردند (ولز و پاپاجورجيو، 1998) يا يك فن فراشناختي را به پروتكل CBT از قبل اثبات شده افزودند (مك اووي و پريني، 2008). نقش بالقوهي يك فن با تمركز فراشناختي مستقيم در درمان اضطراب اجتماعي هنوز بررسي نشده است.
كالوت، اوروئه و هانكين، (2013) پژوهشي را با هدف اثبات پيش بيني تفكرات اضطرابي خودبخود توسط طرح واره هاي غيرانطباقي اوليه و نشان دادن اين مسئله كه چنين تفكرات خودبخودي مانند واسطهاي در بين طرح وارهها و تغييرات آتي در علائم اضطراب اجتماعي عمل ميكنند انجام دادند. اين مطالعه يك مدل وارونهي جايگزين را هم بررسي كرد كه در آن طرح واره ها مانند واسطه اي بين تفكرات خودبخود و اضطراب اجتماعي عمل مي كردند. در مجموع 1052 نوجوان (499 دختر و 553 پسر با ميانگين سني 43/13 و انحراف استاندارد سني 29/1) مقياس هاي طرح وارههاي غيرانطباقي اوليه، تفكرات خودبخود اضطراب اجتماعي و علائم اضطراب اجتماعي را در زمان 1، 2، 3 كامل كردند. نتايج بيانگر روابط طولي دو سويه در بين طرح وارهها و تفكرات خودبخود كه مضموني سازگار داشتند، بودند (مثل طرح واره ي قطع ارتباط/ طرد يا واپس زني و تفكرات خودبخود خودپنداره ي منفي). ضمناً تفكرات خودبخود ارزيابي انتظار منفي توسط ديگران در زمان 2 در رابطهي بين طرح واره ي هدايت سايرين در زمان 1 و علائم اضطراب اجتماعي در زمان 3 يك واسطه بود. اين يافته ها با مدل هاي شناختي سلسله مراتبي اضطراب اجتماعي همخواني دارند، چرا كه طرح وارههاي عمقي تر پيش بين تفكرات سطحي تر مي باشند. اين يافته ها همچنين از اين كه تفكرات سطحي تر به پايدار شدن طرح واره ها مي انجامند، حمايت مي كنند. در خاتمه نتايج نشان داند كه طرح وارههاي غيرانطباقي اوليه حوزهي هدايت سايرين نقش مرتبطي را در شكل گيري و حفظ اضطراب اجتماعي ايفا ميكنند.
1. Ahnquist, J., Wamala, S.P., & Lindstrom, M.
2. Stafford, De Silva, Stansfeld & Marmot.
3. Sun, X., Rehnberg, C., & Meng, Q.
4. Prus, S. G.
1. Mahamoud, A., Roche, B., & Homer, J.
2. Sung, S. C., Portera, E., Robinaugh, D. J., Marks, E. H., Marques , L.M., Otto, M. W., et al.
1. Wong, N., Sarver, D. E., & Beidel, D. C.
2. Olatunji, B. O., Cisler, L. M., & Tolin, D. F.
3. Quilty, L.C., Van Ameringen, M., Mancini, C., Oakman, J., & Farvolden, P.
1. Watanabe, N., Furukawa, T. A., Chen, J., Kinoshita, Y., Nakano, Y., Ogawa, S., et al.
2. McEvoy, P. M., Mahoney, A., Perini, S. J., & Kingsep, P.
1. threat induction.
2. post- event.
1. Hoppitt, L., Illingworth, J. L., Macleod, C., Hampshire, A., Dunn, B. D., & Mackintosh, B.
2. Cognitive Bias Modification for Interpretation.
3. Beard, C., Sawyer, A. T., & Hofmann, S. G.
4. Hallion, L. S., & Ruscio, A. M.
5. Hakamata, Y., Lissek, S., Bar-Haim, Y., Britton, J. C., Fox, N. A., Leibenluft, E., et al.
6. Attention Modification Programs.
7. Heeren, A., Reese, H. E., McNally, R. J., & Philippot, P.
8. attend towards positive.
9. attend towards threat.
1. Amir, N., Beard, C., Taylor, C. T., Klumpp, H., Elias, J., Burns, M., et al.
2. Attention Modification Program.
3. Attention Control Condition.
4. Schmidt, N. B., Richey, J., Buckner, J. D., & Timpano, K. R.
1. Gkika, S., & Wells, A.
2. meta- awareness.
منابع فارسي
احتشامي اكبري، كامليا (1383)، نقش علم بازاريابي در سلامت اجتماعي، تدبير، شماره 153.
اصغري مقدم، محمدعلي و فقيهي، سمانه (1382). اعتبار و پايايي پرسشنامه زمينه يابي سلامت (فرم كوتاه 36 سؤالي)
در دو نمونه ايراني. دانشور رفتار، (1)10.
افضلي، محمد حسن (1388). «مقايسه سبك ها و مكانيسم هاي دفاعي افراد مبتلا به وسواس بي اختياري، اختلال
اضطراب تعميم يافته و اختلال هراس اجتماعي». مجله روان شناسي باليني، سال اول، شماره 1، 93-79.
اميني، همايون و همكاران (1386). «روايي نسخه فارسي مصاحبه ساختاريافته تشخيصي براي اختلال هاي محور يك
در DSM-IV (SCID-I) ». فصلنامه پايش، سال هفتم، شماره اول، 57-49.
اميني راراني، مصطفي (1389)، بررسي رابطه بين سرمايه اجتماعي و سلامت اجتماعي در ايران، تهران: دانشگاه علوم
بهزيستي و توانبخشي، پايان نامه كارشناسي ارشد.
اورنگ، ملاحت (1386)، سنجش كيفيت محيط در بازسازي هاي پس از سانحه، مطالعه ي موردي: فضاهاي عمومي
شهر بم، تهران: دانشگاه تربيت مدرس، پايان نامه كارشناسي ارشد.
بهادري، محمد حسين؛ جهان بخش، مرضيه؛ كجباف، محمد باقر؛ فرامرزي، سالار (1391). اثربخشي درمان فراشناختي
بر باورهاي فراشناختي و اعتماد شناختي در بيماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي، مجله روانشناسي باليني، سال چهارم، شماره 1 (پياپي 13).
بهمني، بهمن؛ تمدني، مجتبي و عسگري، مجيد (1383)، بررسي كيفيت زندگي و رابطه آن با نگرش ديني و عملكرد
تحصيلي دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد جنوب تهران، طب و تزكيه، شماره 25، 32-44.
بوند، جان و كورنر، لين (1389)، كيفيت زندگي و سالمندان (ترجمه سيدحسين محققي كمال)، تهران: نشر دانژه.
پارك، جي. اي؛ پارك، ك (1380)، درسنامه ي پزشكي پيشگيري و اجتماعي (كليات خدمات بهداشتي)، بخش
نخست، جلد دوم (ترجمه حسين شجاعي تهراني و حسين ملك افضلي)، تهران: انتشارات سماط، چاپ چهارم.
خدارحيمي، سيامك (1373)، روانشناسي سالمندي، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي.
خورشيد زاده، محسن؛ برجعلي، احمد؛ سهرابي اسمرود، فرامرز و دلاور، علي (1390). «اثربخشي طرح واره درماني
در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي». پژوهشهاي روان شناسي باليني و مشاوره، سال اول، شماره 2، 24-5......
برچسب ها : فصل دوم پايان نامه با موضوع اضطراب اجتماعي , فصل دوم پايان نامه با موضوع اضطراب اجتماعي